وبلاگ شخصی ادیب صادقی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ
رضا شاه با لحنی شوخ و برای آنکه از او حرف بکشد، به سرباز گفت: ناکس! معلومه کمی دمی به خُمره زدی؟ سرباز با افتخار گفت: برو بالا... یعنی بیشتر رضا شاه: یه لیوان زدی؟ سرباز: برو بالا رضا شاه: یه چتول زدی؟ سرباز: برو بالا رضا شاه: یه بطر زدی؟ سرباز: بزن قدّش بعد رضا شاه میگه: حالا میدونی من کیم؟ سرباز کمی جا میخورد و میپرسد که: نکند که گروهبانی؟ رضا شاه: برو بالا سرباز: افسری؟ رضا شاه: برو بالا سرباز: تیمسار؟ رضا شاه: برو بالا سرباز: سردار سپه؟ رضا شاه: بزن قدّش همینکه رضا شاه به او دست میدهد، لرزش دستان سرباز را احساس میکند. از او میپرسد: سرباز: برو بالا رضا شاه: لرزیدی؟ سرباز: برو بالا رضا شاه: ریدی؟ سرباز: بزن قدّش موضوع مطلب : پیوند روزانه پیوندها
لوگو آمار وبلاگ
|